شرح حال



تو گذرگاه سختی از زندگی گیر کردم درست جایی از زندگی که تو نیستی و حضور نداری ولی هر لحظه من پر و لبریز از تو و وجودت حتی عطر تنتم حس میکنم، صدای تو هنوز و همیشه توی گوشمه ولی اون چیزی که شاید باور نکنی اینه که میتونم حستو داشته باشم، درست همین لحظه که مینویسم عطر بارون و صدای بارون منو یادت اورده ولی تو کنار کس دیگه ای هستی، لطفا دنیارو برای خودت سخت نکن و به من اهمیت نده همین که من توی تو و عشقمون زندانی شدم بسه

امیدوارم دیگه اینجوری دلگیر و تنها توی جمع حست نکنم


چند روزه که یک خط بالای دیجت اضافه شده، یک خط بدون نوشته، یک خط که فقط و فقط از دوتا استیکر تشکیل شده

یک حلقه و یک قلب قرمز

هرچند که این یک خط جمله و حتی عبارتی هم نداره هرچند که حتی یک فعل هم نداره ولی برای من کلی معنی داره

به من گفت که همه چیز تمامه، گفت پسری که مادرش برای این که براش زن بگیره گریه کرده، دسری که فقط یک بار رفت خاستگاری از پسری که تمام سعیشو کرد که یک مرد کامل و واقعی باشه از پسری که خیلی از غیر ممکن هارو ممکن کرد

پیشی گرفت و حتی تونست کمرمن که هیچ وقت نباخته بودم رو به بدترین شکل ممکن به خاک برسونه

هرچی فکر میکنم بیشتر گیج میشم مثل این که متغیر های غیر ممکن دنیا خیلی زیادتر از اونی هستن که بشه برای دنیا قانون و مقررات تعیین کرد


تو گذرگاه سختی از زندگی گیر کردم درست جایی از زندگی که تو نیستی و حضور نداری ولی هر لحظه من پر و لبریز از تو و وجودت حتی عطر تنتم حس میکنم، صدای تو هنوز و همیشه توی گوشمه ولی اون چیزی که شاید باور نکنی اینه که میتونم حستو داشته باشم، درست همین لحظه که مینویسم عطر بارون و صدای بارون منو یادت اورده ولی تو کنار کس دیگه ای هستی، لطفا دنیارو برای خودت سخت نکن و به من اهمیت نده همین که من توی تو و عشقمون زندانی شدم بسه

امیدوارم دیگه اینجوری دلگیر و تنها توی جمع حست نکنم


خیلی ها از خوبی های عشق گفتن

خیلی ها از بزرگی های‌عشق

خیلی ها از درجات عشق

تو هیچ کدوم از اینها شکی نیست و چون کسایی که از عشق‌ حرف‌زدن ادم خای بزرگی بودن مثل حضرت مولانا نمیشه رو حرفشون حرف زد ولی اون چیزی که قبل تمام خوبی ها و درجات عشق من بهش ایمان دارم اینه که

عشق یک بیماری ناعلاج هست، چون تا وقتی که عاشق نشدی هیچ اتفاقی‌نیفتاده ولی به محض این که عاشق میشی دیگه اون ادم قبل نیستی، دیگه دلت ، دل نیست کلا هیچ چیزت مثل قبل نیست فقط شدی کسی که یک اسم داره و یک ظاهر ولی از درون پوچه پوچ و هیچ چیزی از خدش نداره میشی مرده متحرکی که سالها توی خاطراتش زندگی میکنه»»

فکر کنم همه مردها همینجوری هستن چون ی روز دوستم گفت گاه گداری بابام میرفت تو یک کوچه ماشینشو خانوش میکرد و یک اهنگ میگذاشت، سیگاری دود میکرد و میرفت تا این که یک بار پیله شدم که چرا این کارو میکنی؟ جریان چیه؟ تا بعد کلی قسم و قول دادن و قول گرفتن گفت اینجا خونه عشق اولمه

کاش هیچ کس عاشق نشه و یا این که هیچ عاشقی از عشقش جدا نشه و از همه بدتر هیچ عشقی یک طرفه نباشه


تا جایی که یادمه هیچ وقت نشناختیتم ولی همیشه حسم میکردی ولی اولین باری هست که دوست دارم حسم نکنی چون دنیام خیلییییییییییییییییییی پر درد شده، دردای جسمی رو که دیگه حس نمیکنم، میبینی شدم مثل دیونه ها نه خواب دارم نه غذا میخورم، روزی بک وعده اونم اندازه یک بچه ۱ ساله خواب هم که روزها خواب و شب ها بیدار فکرم همیشه درگیر تو حافظم پر از خاطرات تو دلم باتو چشم پر از اشک گوشم پر از صدای تو فقط دستهام دستاتو کم داره

گفتم امیدوارم حسم نکنی چون خیلی بده حس کنی کسی تو یک چشم بهم زدن تمام دارایتو تمام عشقتو بگیره و مال خودش کنه، کسی که خیلی قوی و محکم روی زندگیت، روی دنیات، زندگی و دنیاشو اینقد محکم بسازه که تو زنده بگور بشی

امیدوارم حسش نکنی خیلی سخت و تلخه 


اینقد خسته و ویرونم که حتی توان باز کردن این سایت و نوشتن رو برات ندارم، انگار هر روز هر ثانیه و هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشم

خیلی خسته و ناتوانم درست شدم مثل پیرمردی که داره با نگاه کردن به البوم عکس و مرور خاطراتش با روشن کردن پشت سر هم سیگارهاش و با پاک کردن اشک هایی که نمیخواد حتی احدی از وجودشون خبر دار بشه هر روز چوب خط زندگیشو میزنه تا وقتی مرد یکی بدونه که از روی پیری و ناوانی نمرده بلکه از دلتنگی و غصه، و بیکسی مرده


امشب مثل همیشه از هم صحبتی باهات لذت میبردم ولی وقتی گفتی مجبورم برم شهرم، دلم بد گرفت دوست داشتم قطع کنم تا راحت گریه کنم تا صدای بغضم عذابت نده ببخش که جوری رفتا کردم انگار دوست دارم قطع کنم، که نداشتم فقط مجبور بودم

الان نوشتن برام سخته چون درست صفه گوشیمو نمیبینم، این اشکهای لعنطی نمیزاره درست ببینم

گاهی چیزهایی هست که نمیتونم رک و راحت بهت بگو و یا دسترسی بهت ندارم اون مطالب اینجا هستن امیدوارم ببینیشون

کاش این چشمه های اشک خشک میشدن

صفر بی خطر


امشب دومین شبی بود که تو مراسم جشن کنارم نبودی

امشب عقد ریحانه و مجتبی بود، قراربود امشب کنار هم باشیم بچه ها تو همون باغ شایان مراسم گرفتن

یادته!! همونجایی باهم پیاده شدیم و تو دیدی جای قشنگی بود

ولی تو دوست داشتی بریم بهرامی منم گفتم چشم، فکر کنم الان با عرفان قراره برین باغ بهرامی، من که نتونستم کنارت باشم و خوشبختت کنم شاید اگه بودم نمیتونستم خشبختت کنم نمیدونم ولی امیدوارم خشبخت بشی

من که دیگه به هیچ عشقی ایمان ندارم و هیچ عشقی رو باور ندارم

تو که منو اینقد دوست داشتی تونستی اینجوری بری پس هیچ عشقی حقیقت نداره

این عکسو یادته؟؟؟ این حلقه هارو یادته؟؟ خیلی دنیای بدی برام ساختی کاش با من این کارو نمیکردی کاش همون فرشته نجاتی که جون و دنیامو نجات داد میموندی ولی بازم فقط و فقط یک ارزو و خاسته از خدا برات دارم اونم خوشبختیته

حلقه


دوست داشتم بهت پیشنهاد بدم اسم فرزندت اگه پسر شد بزاری سجاد

ولی یاد این حرف افتادم که کسایی که اسمشون مثل همه سرنوشت یکسانی دارن

برای همین نخواستم پسرت چیزهایی که من تجربه کردمو تجربه کنه و از همه مهم تر خودت چیزهایی که مادرم تجربه کرد رو تجربه کنی نمیخواستم شب بخوابی و صبح که بیدار میشی ببینی پسرت مرده متحرک شده

اسم پسرتو چیزی بزار که تو زندگیش کم سختی بکشه


عزیزم خیلی بیتابی و خیلی دوست داری که من برگردم به زندگیم

خیلی دوست داری که موی سرمو کوتاه کنم و خودمو مرتب کنم

ولی من واقعا هنوز عزادار عشقی هستم که رو دستم مرد

تازمانی که این غم با منه من نمیتونم موهامو کوتاه کنم

امیدوارم درک کنی


تو را با غیر میبینم و کاری زدستم بر نمیاید نمیاید نمیاید نمیاید


دریافت


اینقد که موی زاغ و تیره خودت به صورت و چشمای نازت میاد موی رنگی نمیاد

چهره همسر ایندتو دیدم، خوشکله نه به اندازه تو

با گذاشتن اون استیکر بالای پیجت و عکس دونفرتون تیر خلاصی من شلیک شد و من تمام تلاشمو میکنم که دیگه از تو ننویسم و فقط از خودم باشه اگه چیزی نوشتم

راستی دوتا مطلب اول این که عکس دونفرتون رو امروز ندیدم که اینهارو بنویسم

بعدش فکر نمیکنی دیگه برای عذاب وجدان دیر شده؟

عذاب وجدان زمانی میاست باشه که منو کنار گذاشتی، روزی که گفتی برو، حرف هایی که همیشه توی گوشم زمزمه میشه

حرف هایی که حتی نوشتنشون رو دوست ندارم پس عذاب وجدان الان معنی نداره، اون روزی معنی داشت که با حرف هات مردم نه با تاریخ عقدت


من همه چیز هایی که خوشبختی میاره دارم مثلا سایه پدر و مادرم بالای سرمه، خواهرم دوستم داره و منم دوستش دارم

از نظر مالی خدارو شکر مشکلی ندارم و تنها چیزهایی که کم دارم فقط مشکل پاهام و یک کار خوبه ولی با همه اینها ارزوم اینه که ای‌کاش به دنیا نیومده بودم، کاش بدنیانیومده بودم تا طعم تلخ از دست دادن تورو تجربه نمیکردم

همونجور که داریوش گفته: دنیای این روزهای من هم قد تنپوشم شده، اینقد دورم از تو که دنیا فراموشم شده

عزیز ترینم با این که رفتی و من تلاشمو کردم که از تو ننویسم ولی اینقد عشقم بیشتر شده که نمیتونم حتی لحظه ای به تو قکر نکنم شبی نیست که خوابتو نبینم

و واقعا روزهای سختی‌شده برام روزهای‌ خیلی خیلی خیلی سخت

این که تو خواب و بیداری باکسی زندگی کنی همش صداش کنی، همش صداش تو گوشت باشه

دلت بخواد محکم بغلش کنی، دوست داری تمام عشقی که تو رگ هات می‌جوشه رو تقدیمش کنی کسی که هرشب خوابشو میبینی و صبح با صداش بیدار میشی ولی دیگه مال تو نیست و نداریش

اینها سخت و کشنده هست، کاش به دنیا نیومده بودم ناشکری من نیست فقط خواسته من برای رهایی از درد عشقی هست که به جونم افتاده و درمان نداره


دلم پورِه و دورم خالی

حتی یک ذره از عشقم کم نشده، مجبورم هیچی نگم تا خدایی نکرده غصه نداشته باشی و غصه دار نشی،تا جایی که فقط بخاطر این که ذره ای شاد بشی و صدات شاداب باشه موهامو کوتاه کردم

ولی باور کن هنوز هرشب خوابتو میبینم و هر وقت از خونه برم بیرون تویی تو ماشین کنارم

خیلی بیشتر از اون که بدونی، حتی خیلی بیشتر از اون مقداری که نشناختیم و همیشه بهم شک داشتی دوستت دارم و عاشقانه عااااااااااااااااااااااااااااششششششششششششششششسشششققققققققققققققققققققققتتتتتتتتتتتممممممممممم


فرشته خدا

سال نوت مبارک، امیدوارم از امسال شادی، سلامتی و تمام خوشبختی ها به زندگیت هجوم بیارن و دنیاتو غزق خوشبختی کنن

دوست داشتم بهت پیام بدم و یا زنگ بزنم مثل سال های قبل و اینهارو بهت بگم اما دستم کوتاه بود و توان انجام چنین امری را نداشتم

برای من سالهای زیادی گذشت این مدت ۶-۷ ماهه، توی چین چند ماه بیخیال نمیخوام باز حالتو خراب کنم

از خدای قادر و توانا تمنا دارم که دنیاتو پر از شادی و سلامتی کنه

امیدوارم هرسال و هر روز و هر لحظه شندگیت ابت پر خنده و تنت سالم باشه


کاش میشد هر روز، هر لحظه و هر ثانیه صداتو بشنوم

هیچ وقت نشد از زنگ زدنت ناراحت بشم چون عاشق بودم و خستم

وقتی صداتو میشتوم انگار خون دوباره تو رگهام جریان پیدا میکنه، مثل مرده ای که جون دوباره بگیره

یکی از دلایلی که عاشق مردن هستم اینه که بتونم کنارت باشم و از بودن کنارت، از عطر تنت و از صدات لذت ببرم بدون این که مزاحمت باشم و باعث اذیتت بشم

حالا میفهمم که میگن عشق کشنده هست و شمشیر دولبه هست یعنی چی


روح من میگردد در این عالم، میبیند هرچه را ادمیان دیده اند

میشنود هرچه را ادمیان شنیده و جنیان شنیده

میبوید هر انچه ادمیان، جنیان و فرشتگان بویده

و حس میکند هرچه را خدا حس کرد و ان نیست به جز عشقی که مابین خدا و ادم بود

حضرت ابلیس از حرص عشق بود که نزول کرد

و من ادم که عشق فرشته ای چون تو کبریایی ام کرد و طعم فراغت همان کرد که گندم با اولیا کرد


بعضی مستی ها باهم جور در نمیاد

بهتر بگم ادم خیلی میره بالا

دوست نداشتم دیگه مشروب بهورم ولی نمیدونم چی شد فکر کردم راه خلاصی از فکر مستی هست

خوردم تا بیفکر بشم، خوردم که خواب برم ولی یک اتفاق خوب افتاد، تو اومدی دیشم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️


شاید فکر کنی دارم زیاده روی میکنم ولی باید بگم مستی هرچند از دنیا جدام میکنه ولی به تو نزدیکم میکنه و من دوستش 

دارم امروز که زنگ زدی به شدت سر درد بودم چون تقریبا یک روز نخوابیده بودم با این که روز قبلش قرص خواب خورده بودم

اگه گیج نبودم تمام تلاشمو میکردم که تلفنت قطع نشه چون خیلی منتظر بودم بهم زنگ بزنی و من صدای پر از انرژیتو بشنوم

صدایی که خون تو رگهامو جریان میده

دلم میخواد راحت باهات حرف برنم ولی شرم و حیا حتی تو مستی هم جلومو میگیره

میخواستم امشب تو مستی بشینم پشت ماشین و سیگار بکشم ولی بابام همرام اومد و مجبور شدم بدون کشیدن سیگار زود برگردم خونه

در کل خیلی منتظر بودم که زنگ بزنی تا باهات حرف بزنم ولی نشد و بهتر بگم نشد

تصمیم داشتم پیام بزارم که چیز دیگه ای بگم ولی شرم و حیی منو به جای دیگه ای کشوند

برای همه چیز شرمنده شما هستم


میخوام دوتا مطلبو بگم که نباید همیشه اینجا موندگار باشه

اول اونی که مهم نیست

ممکنه برای ۴۰ام اقای شجاعی همونجور که قبلا مامان باهات هماهنگ کرده بریم برای ۴۰ ام ولی چون خطت خاموشه نمیشه

پس خودت از محل کارت بهش زنگی بزن

دومیش دارم تمام تلاشمو میکنم که ۲۰ میلیارد بدست بیارم و اون مرکز که تو رویام هست رو بسازم و به کنک نیاز دارم تمام تلاشمو میکنم

ترو خدا این یک بار پشتم باش بدون تو نمیشه

من میخوام مرکزی بسازم که تو ایران توسعه پیدا کنه پس قدرتمون زیاد میشه خواهشا کنارم باش تو این جریان

اگه این پستو دیدی یجوری بهم بگو، چون من فردا شب پاک میکنم این پستو


همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد

واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده

لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه

این کارو میکنم که بلند بشمچ


امروز بعد تصادف تمام چیز‌هایی که تو این مدت تلاش کردم یادم بره باز یادم اومد، من بعد تصادف تمام صحنه های تصادف اومد جلو چشمام تمام صدا ها، صدای شکستن شیشه، صدای له شدن ماشین، روزهایی که بیمارستان بودم همشون یادم اومد

وقتی افسر رفت و نشستم تو ماشین برای چند لحظه همه چیزو فراموش کردم هیچ چیز یادم نمیومد خیلی حال بدی بود خیلی شرایط روحی ترسناکی داشتم، قبل این که برسم خونه اینقد صدای له شدن ماشین و شیشه و تصادف تو سرم پیچید که بالا اوردم

پنج شنبه رفتم پیش استادم گفتم یک هفته ای میشه که عصبی‌هستم چکار کنم فشار عصبیم کم بشه، علائممو پرسید گفت حمله عصبی هست باید برم پیش مشاور که امروز اینجوری شد، دعاکن باز کابوس های بعد از تصادف سراغم نیاد

هم خوشحالم که تو این شرایت نیستی چون باعث ناراحتیت میشدم و هم ارزو داشتم کنارم بودی تا اروم بشم

ترو خدا مواظب خودت باش


عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست 
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
مست ومخمور وخراب از غم شدم 
ذره ذره آب گشتم کم شدم 
آخر آتش زد دل دیوانه را 
سوخت بی پروا پر پروانه را 
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود 
عشق دیرین گسسته تار وپود 
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود  


سلام

امیدپارم عید امسال عیدیتو از خود حضرت علی بگیری

من که اصلا کسی نیستم ولی با امام وجود وقتی داشتم عیدی اماده میکردم، عیدی برای شما رو جدا گانه گذاشتم

اگه توی پیام ها یکم رسمی حرف زدم چون نمیدونستم کجایی و ایا میتونم راحت و بی استرس صحبت کنم یا نه

بیشتر فکر تو بودم ولی به هر حال کلی انرژی گرفتم

راستی خیلی برام جالب بود میخواستم امشب پست بزارم ولی تو پیام دادی، انگار هر دوتامون همراه به یک فکر و نتیجه رسیدیم


همش به خودم میگم هنوز وقت هست که بیام و ببینم چی تو نظرات برام نوشتی، بیدار میشم تا یکم فیلم نگاه میکنم خیلی زود دوباره خواب میرم

دیگه بدنم به خواب عادت کرده، اگه نخوابم و بخوام بیدار بمونم حالت تهوع شدید و سردرد میگیرم

ولی خوبیش اینه تو خواب میبینمت

راستی کار جدیدت خوبه؟ راحتی؟ ازش راضی هستی؟


نمیدونم دقیقا چند وقته که چیزی ننوشتم فقط دوتا خاطره دارم یادمه جمعه عصر قرار بود با حسین دوستم بریم بیرون که من پیام دادم گفتم خیلی خوابم میاد باشه بعدا میریم و امروز صبح از ساجده پرسیدم چند شنبه هست گفت دوشنبه

شبها یه چند ساعتی بیدار میشدم ولی الا واقعا گیجم دیشب فکر میکردم یک شنبه هست دیشب یعنی ساعت یک امروز صبح ولی ساجده گفت دوشنبه، تقویمم نگاه کردم دوشنبه بود

واقعا نمیدونم چند ساعت خوابیدم هنوز خوابم میاد


یک عالمه سوال تو ذهنم دارم، سوالایی مه مول یک ویروس زیاد میشن

حس میکنم مغزم داره میترکه، سوالای بیجوابی که مدام جلو چشمم هستن

راستی یکی از بلاهایی که عجوزه سر مادر اورد سر خودش اومد

یادمه سالی که مامانم میاست صفرا عمل کنه مجبورش کرد هرچی زودتر عمل کنه، بدون این که کمکش کنه یک دکتر خوب پیدا کنه( چند وقت پیش مامان رفت پیش پورسیدی بخاطر مشکلاتش دکتر بهش گفته بود عملت اشتباه بوده اگه مجرای صفرارو به جای دیگه ای برده بود الان اینقد مشکل و درد نداشتی)

الان عجوزه مجبور شده عمل کنه

امیدوارم تمام بلاهایی سرما اورد سرش بیاد


نمیدونم چم شده، همش فکر و خیال میاد سراغم

فکرایی که اصلا نمیدونم از کجا میان

از خودم میپرسم این نظام اموزشی که همش بفکر پوله و نمیخواد به من روانشناسی یاد بده من چجوری در اینده روانشناس بشم؟

در باره شرایط جسمیم و ایندم فکرای جور واجور میکنم

در باره عجوزه فکر میکنم

اینده ساجده

اینده بابام

اینده مامانم

اینده خونوادم

اصلا تو اینده من چی میشم یا باید چکار کنم

در باره این که تمام مشکلاتی که گفتم چجوری حلشون کنم

باور کن من شاید در روز ۶-۷ ساعت بیدار باشم و همش دارم فکرای جور واجور میکنم و اصلا وقت ندارم به زندگیم برسم

حتی این ۶-۷ ساعت فرصت زندگی ندارم، ممکنه فیلم نگاه کنم یا کتاب بخونم ولی هیچیی ازش نمیفهمم

تو خواب هم همه خواب هام حول همین فکرا هست

مثلا دارم با یکی میجنگم که یه چیزی رو درست کنم

دلیل این که با تو حرف زدم چون هنوز تمها کسی هستی که هم بهش اعتماد دارم، هم راحتم و هم میدونم همیشه برای هر چیزی یه راه حلی داری

دلیل این که پیش مشاور نمیرم هم اینه شاید نتونم راحت حرف بزنم

من اگه نخوام چیزی به مشاور بگم اون اصلا نمیتونه از زبونم چیزی بشنوه، متوجه میشی که چی میگم

اگه راهی پیدا کردی بهم بگو❤️


این روزها مثل همیشه ارزومه برام دعا کنی تا خوب بشم هنوز یادم هست هر وقت دعا میکردی چقد زود جواب میداد و زود براورده میشد

لطفا هرجا رفتی دعا و یا هر وقت دلت شکست برام دعا کن

اما در باره روز تولدت من خیلییییی میخوابم بعضی وقت ها دو روز پشت سر هم برای همین کلا تاریخ رو گم کردم از اونجایی که همش خونه هستم و جایی تمیرم روز های هفته رو هم گم کردم خدایش نیازی هم ندارم بدونم چندم هست یا چند شنبه، حتی رفتم شهر شکلات از این ویپ ها بخرم اومدم تاریخ بزنم پرسیدم چندمه فروشنده گفت، ماهشو پرسیدم تعجب کرد بعدش دیدم زشته سالشو بپرسم گنفتم ۹۷ دیگه؟؟

یارو گفت شوخی میگنی دیگه؟؟

باور کن اگه روزها و تاریخ رو گم نکرده بودم اولین نفری بودم بهت زنگ میزدم

من فقط و فقط روزی میتونم منجی زندگیمو فرامش کنم که اایمر بگیرم در غیر این صورت هیچ وقت فراموشت نمیکنم

من تک تک لطف و محبتهات، تک تکت حرفات، لحظه لحظه زندگی که بهم بخشیدی، تمام یادگاریهات دارم و مواظبشونم اونها گنج زندگی من هستن، من حتی اون دیتمال کاغذی که روش رژ لبت بود رو یادگاری نگه داشتم و دارم

میدونم دلیل اوردن نمیتونه فایده داشته باشه و حق داری دلخور باشی ولی من واقعا بیگناهم خیلییییی منتظر بودم روزش بریه تا شبش پیام بزارم ولی وقتی گفتی تعجب کردم که روزش رسید و من نفهمیدم

من حتی اولین عیدی عید غدیرو برای تو مهر کردم و جدا گذاشتم

هرچقدر هم بی چشم و رو باشم نمیتونم منجی زندگیمو فراموش کنم


خیلی وقته چیزی ننوشتم ولی دلیل نمیشه یادت نباشم

همیشه به یادتم و هرجای شهر رو نگاه کنم تورو میبینم، حتی از راه دور صداتو میشنوم

ولی علت این که ننوشتم این بود که همش خواب بودم، عصری ساعت ۴ بیدار شدم بخاطر کلاس زبان ولی الان باز خوابم میاد


باز هم بخاطر خواب پیام دادن به تو رو از دست دادم و این خیلی تلخه

راستی مدیر گروه که باهاش بخث کرده بودم، دیدتم اصلا هیچی نگفت و فقط شوخی کرد

همه بچه ها تعجب کرده بودن

برای بسته سفارشیت خدارو شکر که رسید بدستت ان شاالله ازش راضی باشی و همونی باشه که میخواستی

ولی ازت خواهش میکنم چیزی برنگردون بزارش به حساب کادوی تولدت، خیلیییی دوست داشتم میتونستم کادوی تولد بهت بدم الان که شده لطفا این فرصتو ازم نگیر


این ترم خیلی بهم فشار اومده کلا ۴ تا درس دارم ۸ واحد ولی ۳ تاشون کار عملی دادن

یکی کنفرانش میخواد

یکی هم گفته تا مقاله ثبت یه ژورنال علمی نکیم بهمون نمره نمیده

چند روز پیش دلدرد شدید شدم رفتم دکتر تو ارژانس، گفت مشکوکم به خون ریزی باید برم ازمایش خون و مدفوع بدم اگه چیزی بود بستریم کنه

منم بهش گفتم نه ازمایش میدم نه بستری میشم

اونم گفت پس مسئولیتش با خودت

خوب اومدم خونتون به عنوان مهمون استرس نداره که


بهدا ببخشین زنگ زدی من نتونستم درست و حسابی باهات حرف بزنم

این چند روز خیلییییی درگیر بودم و سخت مشغول ان شاالله فردا یک بخشی از کارهام تموم میشه و میرسم به یک بخش بزرگ تر و سخت تر

خیلیییی خوشحالم که بهتری، ان شاالله دیگه هیچ وقت مریض نشی


واقعا هیچی بدتر از این نیست بعد یک مدت انتظار تلفنتو از دست بدم

دیروز کلا از ساعت ۷ صبح نخوابیدم تا دیشب، دیشب مامانو بردم دکتر برای قندش جلو بیمارستان خواب رفتم خیلیییی خسته بودم

با این که گوشی رو زنگ بود من اصلا صدای گوشی رو نشنیدم☹️

امیدوارم خوبه خوبه خوب باشی و سالم و سلامت

از این به بعد صدای گوشیمو زیاد میکنم که تلفونتو از دست ندم


نمیدونم از این که خوابم عمیق بود و صدای گوشیمو نشنیدم نارا حتی یا اینقد گرفتار و درگیر هستی که نتونستی بیایی به سایت سر بزنی

ولی هرچی که هست فقط و فقط از خدا میخوام تنت سالم، لبت خندون و عمرت طولانی باشه

به خدا من ادم بدی نیستم تو منو خوب میشناسی


با تاخیر یلدات مبارک

به جون خودت ادم بیمرامی نیستم

دوست داشتم دیروز برای تبریک یلدا برات پست بزارم ولی از صبح درگیر کارهای دانشگاه بودم، ظهر رسیدم خونه هنوز نخوابیده بودم رفتم مطب استادم، شب هم مهمونی

امروز صبح اومدم مرکز پویا برای کارهای اداری پایان نامه، چون میخوام پایان نامه رو روی بچه های مرکز اجرا کنم

راستی اینقد خدارو شکر کردم یکشنبه صداتو شنیدم، نزدیک بود یکشنیه شب بمیرم

موقع برگشت از رفسنجون چراغهای جاده رو کلا خاموش کرده بودن از جاده رفتم پایین

خدارو شکر استادم بود، وقتی از جاده رفتم پایین یاد تصادفم افتادم، خیلی شکه بودم

خدارو شکر که گذشت

ولی خداروشکر که صداتو شنیدم


باید این موضوع باور کنم که بی معرفت شدم و خوب میدونم هرچقدر دلیل

 و بهونه بیارم که وقت نشد یا کار داشتم باز از اسمش معلومه که بهانه بوده

ولی بدون همیشه به فکرت هستم و هر بار که قدمی بر میدارم یا بهتر میشم برات ارزوی سلامتی میکنم ان شاالله همیشه سالم، موفق و شاد باشی

من همیشه برای سلامتیم و شرایطم مدیون تو هستم و همیشه با هر فدمی که برمیدارم به یادتم


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها