امشب دومین شبی بود که تو مراسم جشن کنارم نبودی

امشب عقد ریحانه و مجتبی بود، قراربود امشب کنار هم باشیم بچه ها تو همون باغ شایان مراسم گرفتن

یادته!! همونجایی باهم پیاده شدیم و تو دیدی جای قشنگی بود

ولی تو دوست داشتی بریم بهرامی منم گفتم چشم، فکر کنم الان با عرفان قراره برین باغ بهرامی، من که نتونستم کنارت باشم و خوشبختت کنم شاید اگه بودم نمیتونستم خشبختت کنم نمیدونم ولی امیدوارم خشبخت بشی

من که دیگه به هیچ عشقی ایمان ندارم و هیچ عشقی رو باور ندارم

تو که منو اینقد دوست داشتی تونستی اینجوری بری پس هیچ عشقی حقیقت نداره

این عکسو یادته؟؟؟ این حلقه هارو یادته؟؟ خیلی دنیای بدی برام ساختی کاش با من این کارو نمیکردی کاش همون فرشته نجاتی که جون و دنیامو نجات داد میموندی ولی بازم فقط و فقط یک ارزو و خاسته از خدا برات دارم اونم خوشبختیته

حلقه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها